درباره ساغر آموزگار

کوچینگ زندگی شاد

من ساغر آموزگار متولد سال 1343، آخرین فرزند از یک خانواده هفت نفره بودم؛ بنابراین همیشه به غیر از خواهرم که دو سال از من بزرگتر بود، در اطرافم بزرگترها بودند.

در کودکی کنجکاو و همیشه علاقه مند به گوش دادن به مکالمات بزرگسالان بودم.

پدرم مردی تحصیلکرده و علاقه مند به تحصیل، متعهد و روشنفکر بود. او همیشه در اندیشه ای عمیق و البته شیفته سیاست و فلسفه بود.

پدرم با تحریک ذهنی و مکالمه فکری مداوم خود به من الهام بخشید. او همچنین بهترین شطرنج باز خانواده و نویسنده ای فوق العاده بود که دستخط بی نظیری داشت.

با این وجود او بعضاً یک مرد نگران بود و اغلب از بحران اقتصادی در جهان و کشور صحبت می کرد به گونه ای که گاهی قیمت اجناس و مواد غذایی را در دفتر خاطراتش نیز می نوشت.

تا 11 سالگی به پدرم به عنوان یک الگو نگاه کردم، سپس متوجه شدم او دیگر قهرمان من نیست.

ساغر آموزگار
ساغر آموزگار

 من نمی‌توانستم نابرابری را در جامعه‌ام ببینم؛ از مدرسه خسته و بیشتر درگیر سیاست شدم.

پدرم گوشزد میکرد که زودتر به مدرسه رفتن و نوشتن شعار روی دیوارهای مدرسه، بهانه و دلیلی برای اخراج شدن از مدرسه است. حق با او بود؛  من در 16 سالگی از مدرسه اخراج شدم.

در 17 سالگی به دلیل درگیری با سیاست شش ماه زندانی شدم. این در سال 1360 در ایران بود.

در 18 سالگی به سیاست "نه" گفتم.

لابد میپرسید چگونه؟ خب متوجه شدم که باید به دنبال علاقه ام که مطالعه در مورد طبیعت انسان بود، بروم؛ بنابراین برخلاف نظر پدرم که مایل بود من در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهم، به دانشگاه علامه طباطبایی رفتم و در رشته روانشناسی به تحصیل پرداختم.

ساغر آموزگار، مربی آیورودا
ساغر آموزگار، مربی آیورودا

 

وقتی 14 ساله شدم، می دانستم که وظیفه من این است که از انسان ها دفاع کنم.

 من نمی‌توانستم نابرابری را در جامعه‌ام ببینم؛ از مدرسه خسته و بیشتر درگیر سیاست شدم.

پدرم گوشزد میکرد که زودتر به مدرسه رفتن و نوشتن شعار روی دیوارهای مدرسه، بهانه و دلیلی برای اخراج شدن از مدرسه است. حق با او بود؛  من در 16 سالگی از مدرسه اخراج شدم.

در 17 سالگی به دلیل درگیری با سیاست شش ماه زندانی شدم. این در سال 1360 در ایران بود.

در 18 سالگی به سیاست "نه" گفتم.

لابد میپرسید چگونه؟ خب متوجه شدم که باید به دنبال علاقه ام که مطالعه در مورد طبیعت انسان بود، بروم؛ بنابراین برخلاف نظر پدرم که مایل بود من در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهم، به دانشگاه علامه طباطبایی رفتم و در رشته روانشناسی به تحصیل پرداختم.

من همیشه به این موضوع علاقه داشتم که چرا ما همانطور که رفتار می کنیم رفتار می کنیم.
بنابراین برای ادامه کنجکاوی ام به هند رفتم تا در مقطع کارشناسی ارشد رشته روانشناسی بالینی در دانشگاه پونا تحصیل کنم.
در هند بخش جدیدی در زندگی ام آغاز شد، در آنجا خبری از فشارهای فرهنگی، خانوادگی، مذهبی و اجتماعی نبود. یکی از بهترین تجربیات من در این سفر، حس رهایی و آزادی بود زیرا انسان در سفر حق انتخاب دارد و مجبور نیست خودش را با ارزش‌هایی که به آن‌ها علاقه ندارد، هماهنگ کند.
در هند در کنار تحصیل در رشته کارشناسی ارشد روان شناسی، علاقه شدیدی به یوگا، مدیتیشن، ایروبیک مدیتیشن و همچنین مذهب بودیسیم و هندوسیم پیدا کردم و به مطالعه در رابطه با آن‌ها پرداختم.
من سفرهای زیادی به شمال و جنوب هند داشتم و در این بین دوره شیواناندا یوگا را در آشرام شیواناندا گذراندم و دوره های ویپاسانا مدیتیشن را نیز آغاز کردم.
زمانی که تصمیم گرفتم دکترای خود را بگذرانم، این آمادگی را داشتم تا عمیق تر از آنچه که روانشناسی به من آموزش میداد را فرا بگیرم.
می خواستم بدانم چرا ما انسان ها رنج می بریم؟ ریشه این رنج و اینکه چگونه می توانیم با این رنج کنار بیاییم، پیشنهاد و موضوع تحقیق من برای مقطع دکتری بود.
من به اندازه کافی خوش شانس بودم که استاد راهنمای فوق العاده ای به نام دکتر Usha Khire از دانشگاه پونا را پیدا کردم که من را پذیرفت و راهنمایی کرد.
از ایشان تقاضا کردم: «من میخواهم چیزهای بیشتری در رابطه با ذهن بدانم»
دکتر Usha Khire : بله
من: «من می خواهم در رابطه با میدان انرژی انسان جستجو کنم"»
دکتر Usha Khire : «شما باید این کار را از خودتان شروع کنید»
من: «اما چگونه؟»
دکتر Usha Khire : «یوگا، مدیتیشن»
و این برای من یک دروازه جدید آزادی از بخش روانشناسی به آشرام های یوگا و مراکز مراقبه بود.
من ماساژ یوگا آیورودیک را زیر نظر متخصص سوامی واریدی، که خودش زیر نظر کوسوم موداک مشهور آموزش دیده بود، فرا گرفتم و در سال 1999 در شهر پونای هند در این رشته واجد شرایط شدم.
من به همکاری نزدیک با سوامی واریدی ادامه دادم، دوره های او را در اروپا سازماندهی و او را در ارائه برنامه‌هایش در بریتانیا کمک کردم.
من خوش شانس بودم که در شهر پونا در همسایگی آشرام آینگار تحصیل کردم. یادگیری و درک من از یوگا با اخذ مدرک از مرکز یوگا سیواناندا در کرالا هند در سال 2004 ادامه یافت.

در انگلستان:

من در سال 2000 به انگلستان آمدم و با شرکتی به نام "مرکز تحقیقات میدان انرژی انسانی" همکاری ام را آغاز کردم و به عنوان پزشک اسکن PIP (Polycontrast interference photography)، کریستال درمانی، آموزش یوگا و مدرس «ماساژ یوگا آیورودا» مشغول به کار شدم.

من انجمن یوگا آیورودا را در سال 2004 تأسیس کردم، با این هدف که تمام دانش و تجربیاتم را زیر یک چتر جمع کنم.

من در انگلیس همچنان به علاقه مندی های خودم در رشته های آیورودا، یوگا، مدیتیشن، روان شناسی و اخیرا «یوگا کوچینگ» پرداختم.

من هنوز هم در حال یادگیری و آزمایش با این ابزارها و دانش فوق العاده هستم که بیش از 5000 سال قدمت دارند.

من با یک معلم عالی به نام «کیت استیلمن» ملاقات کردم که یک مربی فوق العاده و مدرس آیورودا است. از او یاد گرفتم که چگونه یک مربی خوب باشم و از مردم حمایت کنم تا «سلامتی بهتر و زندگی شادتری داشته باشند.»

من اشتیاق فراوانی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و بینش‌هایی دارم که در طول سال‌ها فعالیت به دست آورده‌ام؛ من مایلم این اطلاعات و دستاوردها را به عنوان ابزارهای اولیه زندگی نه تنها از طریق کار درمانی‌ام با افراد، بلکه با برگزاری کارگاه‌های منظم و دوره‌های آموزشی استاندارد حرفه‌ای برای گسترش این تکنیک باستانی عالی در سراسر جهان به اشتراک بگذارم.

من علاقه زیادی به ارتباط با دیگران دارم به خصوص با کسانی که به این رشته ها علاقه‌مند و یا به دنبال زندگی‌ای شاد و تنی سالم هستند؛ من به شدت مشتاقم تا به هموطنان عزیزم و فارسی زبان‌های سراسر دنیا کمک کنم.

در حال حاضر من با شریک زندگی فوق العاده ام و دو دخترم در جنوب غربی بریتانیا زندگی می کنم.

من آماده ام تا شما را در داشتن سلامتی و زندگی شاد یاری کنم.

سالها تجربه و دستاورد و ابزارهای اولیه زندگی شاد را در اختیار شما قرار میدهم